ازآنجاییکه افراد منفیباف از این خصوصیت خود بیخبرند، در این مقاله به بررسی پانزده نشانه از رفتارهای این افراد خواهیم پرداخت. شناخت این نشانهها ازآنجهت مهم است که گاها این رفتارها منجر به آسیب به زندگی خود و اطرافیان این دسته از افراد خواهد شد لذا باید ضمن تشخیص این موضوع در برخوردهای دوطرفه نیز هشیار باشیم.
۱. نگرانی شدید و بیشازاندازه که به دلیل طرز فکری که وجود دارد، این افراد در وجودشان نیاز به آگاهی و محافظت (بسیار زیاد) وجود دارد.
۲. ارائه راهکارهایی که ازنظرشان بهتر است به عبارتی وقتی فردی شروع میکند تا به شما بگوید چطور زندگی کنید و یا چگونه کارکنید، قطعاً در گروه منفیبافها هستند. بهصورت کلی خیلی آسانتر است بهجای تحلیل زندگی خود به دیگران بگوییم چگونه زندگی کنند.
۳. زندگی در یک موقعیت فرضی که در اصل این موضوع یک توضیح عصبی نیز دارد و آن این است که این امر درقسمتی از مغز به نامآمیگدالاتفاق میافتد.آمیگدال نقش اصلی را در شروع پاسخ به ترس دارد. آمیگدالتثبیت و ذخیره کردن حافظههارا در نواحی دیگر مغز تحت تأثیر قرار میدهد بنابراین آمیگدال جزئی از یک سیستم است که بهعنوان تنظیمکننده قدرت حافظه با توجه به اهمیت هیجانی آنها عمل میکند. بهعبارتدیگر، در یادگیریهایی که با هیجان همراه باشند با توجه به اینکه آمیگدال فعال میشود، ذخیره آنها بهتر صورت میگیرد.
۴. این دسته از افراد از اینکه اطلاعات زیادی درباره خودشان به شما بدهند هراس دارند و درنتیجه همیشه با ترس زندگی میکنند؛ ترس از اینکه شما بفهمید چه نقاط ضعفی دارند. آنها بندرت به این فکر میکنند که میتوانند از روش مثبت زندگی هم بهرهای ببرند و به عبارتی از پنهان کردن و بیان نکردن شفاف مطالب ترس دارند که البته این موضوع نباید با میزان بالای روابط اجتماعی و همچنین بازگو کردن مسائل خصوصی اشتباه گرفته شود.
۵. افراد منفیباف همیشه به دنبالردی از بدی،اتفاق ناگوار،ترسو … در همه اتفاقات پیرامونشان هستند. آنها بندرت یک پیامد شاد یا نتیجه مثبتی را از رویدادها تجسم میکنند.
۶. آنها برای بازگو کردن اخبار بد، نمیتوانند مرزبندی کنند و به عبارتی این دسته از افراددوست دارند شمارا در معرض همه جزئیات اسفبار اتفاقات بگذارند. متأسفانه، فاجعه اینجاست که بر طبق تحقیقات، اثرات بد اخبار منفی بر روی این اشخاص، بسیار عمیقتر از تصورات پیشین آنهاست.
7. افراد منفی همیشه شکایت دارند و بهصورت کلی بسیار ناله میکنند و سعی دارند تا همه را متقاعد کنند که دنیا علیه آنهاست. آنها بندرت ممکن است قبول میکنند که عوامل دیگری مانندکمبود انرژی،نداشتن خلاقیتو یاساده گرفتن یک کار سختنیز ممکن است از عوامل شکست آنها در زندگی باشد.
8. خارج شدن از دنیای آشنای خود، برای افراد منفی نوعی خطر و ریسک است. در اصل این دسته از افرادنمیتوانند با ترس بیشتر، ناراحتی یا شکست رودررو شوند؛ بنابراینهیچگاه قادر نخواهند بود تجربیات جدیدی داشته باشند.
9. افراد منفیباف، ممکن است هیچ تعریفی ازآشپزیشما نکنند؛ شاید از اینکه خودشان را بهطور مثال در یک ساحل ببیند نیز شاد شوند و یا حتی در یک رستوران؛ اما مشکل اصلی برایشان این استدوست دارند اظهاراتشان را با کلمه ” اما ” ، به پایان برسانند. به عبارتی همواره یک دلیل برای ابراز نارضایتی پیدا میکنند یا باید پیدا کنند.
10. عدم موفقیت میتواند ناشی از بسیاری عوامل باشد، اما علت اصلی آن منفیبافی است. افراد منفیباف،اغلب فکر میکنند بهقدر کافی باهوش، قوی و یا خوب نیستند. البتهتهدید واقعی در عدم موفقیت آنها، هوش هیجانی آنهاست که در حقیقت آنها را فلج میکند؛ البته اینگونه افراد،عدم موفقیت خود را به مردم سختگیر،همکاری نکردن دیگران با خودشانو یا چیزهای دیگر نسبت میدهند.
11. اگر این بار با دقت بیشتری به افراد منفیباف اطراف خود، توجه کنید، درمییابید کهآنها از اهداف آینده، حرفی نمیزنند و اگر هم چیزی بگویند با یک دید مثبت نخواهند گفت.آنها هیچ چشمانداز زیبایی برای آینده خود ندارند.
12. آنها علاوه بر اینکه این تمایل رادارند که انرژی مثبت شمارا بگیرند بلکه برای از بین بردن این انرژی نیز تا آخرین حد تلاش. آنها بهطور ساده، ناتوان از تولید هرگونه انرژی مثبت برای جلبتوجه شما هستند.
13. یک فرد منفی، بهسختی میتواند رضایت، هیجان مثبت، شور و اشتیاق و لذت را تشخیص دهد. آنها درواقع هیجان مثبت یا احساساتی را که دیگران بهطور مرتب در تجربههایشان خواهند داشت، ندارند.
14. کاملاً طبیعی است که شما برای سهیم کردن دیگران درباره اخبار خوب، کار جدید، هیجانزده باشید؛ ولی هنگامیکه میخواهید این اخبار را به یک فرد منفیباف بگوئید،او بیمیلی نشان میدهد. میدانید چرا؟ چون اغلبمیخواهد یکصدای منفی را به گوش شما برساند و به شما هشدار میدهد که مراقب باش، اخطار میدهد که قبل از قبول کردن، با دقت فکر کن، یا میگوید به خطراتش فکر کردهای؟
ریشهیابی پرخاشگری در کودکان گام اول مواجه با کودک پرخاشگر است. بهطورکلی دو نوع پرخاشگری داریم:
- پرخاشگری خصمانه: رفتاري است كه بهمنظور صدمه و آزار رساندن به دیگران ابراز میشود و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است.
- پرخاشگری وسیلهای: رفتاري است كه فرد بهوسیله آن خواستار به دست آوردن هدفي ديگر است و ابداً قصد حمله به ديگران يا اذيت آنها را ندارد.
گاهی پرخاشگری ریشه در عدم توجه به کودک و گاهی ریشه در نهادینه شدن یک رفتار نادرست برای رسیدن به خواسته کودک دارد تا جاییکه میتواند رفتار و مقابله نادرست والدین منجر به تبدیلشدن این پرخاشگری به شکل کلامی یا برخورد فیزیکی شود. پس پراهمیتترین اقدام، نحوه برخورد سنجیده و بجا با کودک در مواجه با پرخاشگری است. بهعنوانمثال اگر کودک 2 ساله بوده و خواستهاشبا گریه همراه است، بهتر است او را بغل کرده و نوازشش کنید و برایش توجیه کنید که چه رفتار نابجایی انجام میدهد و اگر درست رفتار کند چه امتیازهایی خواهد داشت. این نوع واکنش رفتاری در کودک 2 ساله، هدفدار نیست و کودک به علت مشکلات جسمی و یا تعارضات درونی، مشکلات خود را بهصورت گریه، نق زدن، پرخاشگری، بیخوابی، امتناع از خوردن غذا و بیاختیاری ادرار و مدفوع نشان میدهد.
اگر کودک در حال پرخاشگری است، به گریهها و جیغهای او واکنش نشان نمیدهیم و تنها بغلش میکنیم، نازش میکنیم چون بچه 2 ساله ناراحت میشود اما نه نگاهش میکنیم و نه با او حرف میزنیم، زمانی که گریه بچه تمام شد با او صحبت میکنیم. بیشترین بار هیجانی را حرف زدن و نگاه کردن دارد، با نگاه نکردن و صحبت نکردن، کودک متوجه متفاوت بودن رفتار والدین نسبت به گذشته خواهد شد. در وضعیت قرار گرفتن کودک 2 ساله در حال پرخاشگری از تکنیک بیاعتنایی و بیتوجهی کمک بگیرید. زمانی که کودک پرخاش میکند و با جیغهایی که میزند به خواسته خود میرسد، یاد میگیرد برای رسیدن به خواسته خود، تنها راه پرخاش کردن وجود دارد. پس در کنار اوباشید و فقط سکوت کنید و کارهای عادی خود را انجام دهید. با بیاعتنایی، کودک متوجه میشود، رفتار نابجایش طرفدار نداشته و باعث ایجاد فاصله او از مادر یا پدرش شده.
از 6 ماهگی باید تکنیک بیتوجهی در حین پرخاشگری فرزندمان را تمرین کنیم. حال اگر کودک بیش از 2 سال داشته باشد چگونه رفتار کنیم؟ کودکی که بیش از 2 سال دارد را بلند نمیکنیم فقط نازش میکنیم. کودک متوجه حضور پدر و مادر خواهد شد اما نه با او حرف میزنند و نه نگاهش میکنند. بنابراین هیچ لذتی نبرده و امتیازی نمیگیرد و یاد میگیرد رفتارش را کنار بگذارد. وقتی با بیتوجهی به رفتار او از کنارش رد شویم، کودک یاد میگیرد در مواجه با خواستههایش راه دیگری را امتحان کند. اگر این رفتار پرخاشگری با تقدیر و بهنوعی باج دادن والدین همراه باشد، کودک یاد میگیرد هر جا نیاز و یا خواستهای داشت، به دنبالش باید پرخاش کند و بهاینترتیب عاقبت او تبدیلشدن به فردی خواهد بود که مجموعهای از رفتارهای زشت و ناپسند مانند زورگویی و مردمآزاری را برای رسیدن به خواستههایش پیش میگیرد.
در خانواده باید چارچوب و قوانین وجود داشته باشد و برای کودک مشخص شود که مطابق قوانین خانواده رفتار کند. او میآموزد پرخاشگری و جیغ زدن نوعی خارج از قوانین عمل کردن است.
حال اگر ریشه جیغ زدنها، پرخاشگری است، باید از تکنیکهای درمان رفتارهای خشن استفاده کرده و بچه را تنبیه کرد. البته تنبیه حد و اندازه دارد و لزوماً هر تنبیه به معنی تنبیه فیزیکی نیست. تنبیه فیزیکی نادرست، باعث ایجاد احساس بدی از کودک در خود میشود و او را افسرده و بیشتر از قبل پرخاشگر میکند و ممکن است عزتنفس او را تا پایان عمر از او بگیرد. ممکن است کودک، در پاسخ تنبیه نابجا و اشتباه، احساس کند مورد آزار قرارگرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز کند، اکنون با پرخاشگری به کاهش اضطراب خود میپردازد. اینجا پرخاشگري وسیلهای است كه كودك با توسل به آن میخواهد به هدف خود يعني كاهش اضطراب دست يابد. پس برای آموزش به فرزندان خود صبور باشید. وقتی شما کودک را نابجا تنبیه کنید، این بدین معناست که حق با شماست و کار شما درست است، این رفتار سبب میشود کودک از بزرگسالش تقلید کرده و در آینده به دلیل ایجاد حس انتقام، به دیگران نیز صدمه بزند و به دلیل عدم اعتمادبهنفس قادر به برقراری ارتباط سالم با دیگران و حتی پیدا کردن دوست مناسب برای خود نخواهد بود.
رژیم غذایی نادرست، خواب و سایر عوامل محیطی نیز میتواند، پرخاشگری و ایجاد حس تندخویی در کودک را تشدید کند. بهعنوانمثال مصرف بیشازاندازه سردیها، تنقلات، کاکائو، نمک و سرکه باعث تحریکات عصبی کودک و تماشای تلویزیون و بازیهای رایانهای بیش از یک ساعت در روز باعث تشکیل امواج مخرب در مغز کودک و عصبانیت او میشود. کم خوابیدن کودک نیز باعث افزایش لجبازی میشود، خواب شب مهمتر از خواب روز است چون در خواب روزانه عواملی نظیر نور و صدا باعث بر هم خوردن ریتم خواب میشود و کودک باوجود خواب زیاد، پس از بیداری آرامش ندارد .
خاطرنشان میشود، لجبازی در سنین بین 2 تا 5 سال طبیعی است و کودک به دلیل خودمختاری دوست ندارد به حرف والدین گوش دهد و تنها راه چارهاش، استفاده از همان قانون خانواده است. پس در قوانین خانواده، در کنار تفهیم ساعت غذا خوردن و خوابیدن، حدود و چارچوبهای رفتاری و تابلوهای ورودممنوع حریم خانواده را نیز به کودکان خود بیاموزید.
کودک وقتی با خشونت زندگی میکند میآموزد که جنگجو باشد.و اگر با دوستی و محبت زندگی کند دنیایی امن و بهدوراز خشونت را میآموزد .
خشونت استفاده از زور و فشار بهمنظور قرار دادن دیگران برخلاف خواستهشان است. در تمامی جهان خشونت بهعنوان ابزاری برای کنترل و نوعی تلاش برای سرکوب و متوقف کردن افراد اغتشاشگر بهحساب میآید. از طرفی کلمه خشونت طیف گستردهای را پوشش میدهد بطوریکه میتواند از درگیری فیزیکی بین دو انسان تا جنگ و نسلکشی باشد.
خشونت ازنظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است و حالتی است که بهطور فیزیکی و یا غیر فیزیکی فرد خواسته خود را به دیگران تحمیل میکند. لذا هرگونه رفتاری که باهدف آسیب رساندن باشد رفتار خشونتآمیز نام میگیرد.
جنسیت و خشونت: زنان بهطور وسیع در مطالعات تجربی و تئوریک و در طول تاریخ نادیده گرفتهشدهاند. فمینیستها خشونت علیه زنان را در خانه و هم در جامعه برجسته کردهاند. طبق گزارشها جرائم در سال ۲۰۰۶ ،۷۶٫۲ درصد از بازداشتیها مردان بودند و در ۲۰۰۴ زنان تنها ۷٫۱ درصد از جمعیت زندانها را تشکیل میداند.
جوانان و خشونت: تقریباً ۳۴ درصد تمام بزهکاران در سال 2006 در امریکا، زیر ۲۱ سال بودند بعضی از محققین اظهار کردهاند که شاید رسانهها منجر به خشونت جوانان میشوند، و یا نداشتن پدر و مادر مشترک، و کمبود محبت از جانب آنان شانس بیشتری برای خشونت دارند .
گزارش جهانی (WHO) در مورد خشونت و سلامت اینچنین است: «استفاده عامدانه از نیروی جسمی یا قدرت، بهصورت تهدیدآمیز یا واقعی علیه خود، دیگری یا گروه یا جامعه، که موجب آسیب، مرگ، آسیب روانی، عقبافتادگی رشد یا محرومیت میشود یا احتمال این رخدادها را بسیار بالا میبرد». WHO تخمین میزند که هرسال تقریباً ۱٫۶ میلیون زندگی در سراسر جهان به خاطر خشونت از دست میرود. خشونت برای افراد ۴۴–۱۵ سال بهخصوص مردان است.
خشونت از دید روانشناسان: این موضوع یک مشکل اجتماعی است و گاهی افراد آن را قانونی و مشروع میدانند، گاهی هم در مورد همسران بهصورت آزار جسمی، روانی و اقتصادی اعمال میشود. دلایل گوناگونی برای خشونت مردان و زنان (کودکان گذشته) وجود دارد که شرایط اجتماعی، طبقه اجتماعی، اختلاف طبقاتی، اختلالات کودکی کمبودهای شخصیتی که ریشه در خانوادهدارند آن را رقم میزنند.
افراد خشن قادر نیستند به هنگام مشکلات نظر و احساسات خود را بیان کرده و باوجود ضعف شخصیتی، عدم اعتمادبهنفس، استرس، عدمتشخیص واقعیت که نشانه ضعف تربیتی است بهصورت عصبی و با خشونت رفتار خواهند کرد. اینگونه افراد اکثراً خود را بیتقصیر میدانند. رشد مطلوب و سالم فرزندان مرهون ارتباط مؤثر و مطلوب والدین است که گاهی وضعیت شخصیتی این افراد میتواند نشأتگرفته از سختگیریهای بیمورد و خشونت بیشازحد پدر و مادر باشد که باعث کمرنگ شدن رابطه روحی، روانی و پیوند عاطفی شده و کودک را دچار احساس رنج، بدبینی، پوچی، بیاعتمادی و کاهش علاقه میکند. چنین روحیهای زمینه را برای انواع انحرافات و ناآرامیها و دوستیهای خطرناک فراهم ساخته و به وجود آورنده اختلالات روانی و رفتاری در کودک میشود.
برخی از نکات و عوامل اثرگذار بر فرزندان: تماشای برنامه خشونتآمیز مانند تماشای مسابقه کشتی کج یا بوکس و برخی کارتونها و فیلمها رفتار تند و سرزنشآمیز و یا محبت و دلسوزیهای بیجا از طرف پدر و مادر بهنوعی آزاردهنده بوده و تضاد در رفتار والدین را نشان میدهد. گاهی نیز ناهماهنگی روشهای تربیتی والدین موجب نافرمانی کودک میگردد یعنی پدر و مادر در نوع تربیت کودکشان تفاهم نداشته و دچار تردید هستند. البته مشکلات والدین نیز یکی از موارد تأثیرگذار در ایجاد اضطراب، ترس و اختلالات عادتی و تنشها میگردد درنتیجه فرد در زندگی آینده خود نمیتواند نقش رو به رشد، متعادل و بالنده داشته باشد.
اقدامات پیشگیرانه: ابتدا باید از ویژگیها و مراحل رشدی کودکانمان بااطلاع باشیم زیرا روش تربیتی در سنین گوناگون متفاوت است، روش تربیت کودک 4 ساله با 7 ساله و10 ساله تفاوت دارد. دختر یا پسر بودن کودک و ویژگیهای درونی و بیرونی هر فرد که آیا درونگراست، آرام و گرم و صمیمی یا حسود و کمرو است... تا بتوانیم اقدامات لازم مثل همکاری و مشارکت دادن آنها با توجه به سن، علاقه، ویژگیهای جسمی و... را بهدرستی انتخاب کرده و اقدام مناسبی داشته باشیم.
در صورت مشاهده هرگونه رفتار نامتعارف باید عواقب اجتماعی آن گوشزد کنیم. دور کردن فرد از محیط خشونت و ارائه استدلال برای وی با توجه به سن آنان، تنبیه و تشویق بهموقع بهجا و بهاندازه از دیگر عوامل مؤثر است (تشویق، یک پیام هیجانی مثبت به ناخودآگاه محسوب میشود که موجب ایجاد فرآیند اعتمادبهنفس خواهد شد). توجه شود که ابتدا باید از تشویق بهعنوان رفتار مطلوب و سپس از تنبیه استفاده شود (تنبیه عملی است که باعث کاهش رفتار بد میشود بنابراین استفاده از آن باید صحیح و درست، خفیف و بهموقع باشد همچنین قابلیت اجرا داشته و منصفانه باشد.)
توصیه چندراه برای درمان: ایجاد فرصت و راهی مناسب برای تخلیه انرژی مثل فعالیت ورزشی و ایجاد رقابتهای درست و... فعالیتهای هنری مثل نقاشی، امکانات برای تخلیه هیجانی در قالب مسابقات، جلوگیری از تماشای فیلمهای خشن، شناسایی نقاط قوت و ضعف فرزندان برای تقویت و تکیهبر نقاط مثبتشان، مسئولیتپذیر کردن، تقویت روحیه تلاش و مقاومت در سختیها و اهمیت دادن به علایق و سلیقه و نظرات آنان بهمنظور شکوفایی و پرورش استعدادشان، تقسیمکار در خانه بین اعضا برای ایجاد حس همکاری و مسئولیتپذیري، فراهم آوردن تفریح سالم، به همراه دوستان و خانواده، استراحت کافی و بهموقع بهمنظور رشد برای روح و جسمی سالم، افزایش مهارت و آگاهی، ترغیب آنها و ملزم کردنشان به یافتن الگویی مطلوب و اجرای رفتار درست و انتخابشده، از اقدامات خانواده و سرپرستان میباشد.
فراموش نکنید، اولین منبع آرامش، ارتباط با خداوند است (سوره رعد آیه 60). اگر روزی پر از استرس و ناراحتی شدید، کلمهای که منجر به ایجاد آرامش در شما خواهد شد، "الله" است.
تحقیقات نشان داده، کسانی که دچار استرس مزمن شدهاند، دچار كمبود اسیدهای چرب امگا3 هستند. درصورتیکه این كمبود در بدن افراد مضطرب جبران شود علائم اضطراب در آنها به شكل قابلتوجهی كاهش مییابد. جهت کاهش استرس و اضطراب، ماهیهای چرب مثل ماهی سالمون و ساردین که منابع بسیار عالی امگا3 محسوب میشوند را میل نمایید. جدا از ماهی، چربیهای امگا3 در انواع مغزها (مغز بادام،پسته و...) نیز یافت میشوند. گردو و بادام حاوی مقادیر قابلتوجهی امگا3 هستند. درعینحال شما میتوانید مكملهای امگا3 را نیز روزی 2 یا 3 بار مصرف كنید اما قبل از آن حتماً با پزشك مشورت كنید چون برخی داروهای رقیقكننده خون با روغن ماهی تداخل اثر دارند.
ميوهاي كه میتواند به شما كمك كند آووكادو است. آووكادو علاوه بر رفع گرسنگی، به دلیل محتوای بالای چربی تكرشتهای غیراشباع و پتاسیم میتواند باعث كاهش فشارخون، كاهش استرس و اضطراب شود. یكی از بهترین راهها برای كاهش فشارخون بالا، خوردن مقدار كافی پتاسیم است. خوردن نصف یك آووكادو 487 میلیگرم پتاسیم به بدن میرساند كه این مقدار بیشتر از مقدار پتاسیمی است كه از خوردن یك موز متوسط وارد بدن میشود. منیزیم نیز مادهای است كه عصبانیت و اضطراب شدید را آرام میكند. جهت کاهش استرس و اضطراب روزانه مصرف 30 گرم مغز تازه و خام توصیه میشود. موز حاوی مقادیر بالایی از منیزیم و پتاسیم میباشد که عصبانیت و استرس شدید را آرام میكند.
در این میان روشهای زیر نیز بهصورت خلاصه توصیه میشود:
- ازآنجاییکه بابونه ماهیت آرامبخش و تسکیندهنده دارد از آن بهعنوان یک مسکن بر روی سیستم عصبی مرکزی استفاده میشود. بابونه به شل شدن عضلات، رفع اضطراب و خواب بهتر نیز کمک میکند.
- ماساژ بدن نیز بهعنوان یک مسکن بسیار مفید برای درمان اضطراب استرس عمل میکند. ماساژ کمک میکند تا چاکراه های انرژی مسدود بدن، بازشوند و به کاهش استرس و بهبود سلامتی کمک کنند.
- ریحان یکی دیگر از گیاهان دارویی است که بهعنوان یک گیاه ضد استرس طبیعی عمل میکند، گیاهی بسیار مؤثر برای کاهش استرس میباشد. حتی میتوان با نوشیدن یک فنجان چای سبز استرس و اضطراب خود را کاهش داد.
- هر نوع تحرک و ورزش چه با شدت پایین، چه با شدت بالا یا بهصورت ایروبیک (هوازی) باشد، در همه حالات بهعنوان یک تسکیندهنده بزرگ استرس عمل میکند.
- دمکرده گیاه علف "هزار چشم" که حاوی هایپریسین میباشد، با 2 مکانیسم در درمان افسردگی بکار میرود: الف) مهارکننده مونو آمینو اکسیداز بوده و ب) مهارکننده باز جذب سرتونین و سایر انتقالدهندههای عصبی در مغز میباشد.
- استفاده از زعفران در غذا جهت درمان افسردگی، استرس و اضطراب توصیه میشود. جالب است بدانید برخی از داروهای درمان افسردگی و اضطراب از زعفران ساخته میشوند که خاصیت نشاطآوری دارند.
- برای جلوگیری از استرس مصرف ویتامین B را شروع کنید. هر 8 نوع ویتامین B ازجمله B1، B2، B3، B5، B6، B7 و B12 به عملکرد صحیح مغز و سیستم عصبی کمک میکنند.
- اسطوخودوس، یک گیاه ضد اضطراب است. این گیاه بهراحتی میتواند اعصابتان را آرام و عضلاتتان را شل کند.